سفارش تبلیغ
صبا ویژن

\ژوان\ زمانی که من عاشق شدم

به نام خدا<\/h4>

ژوان یک دختر ساده که برای لحظه های دلتنگی اش مرهمی جز نوشتن ندارد به سختی تصمیم به نوشتن گرفته است، هیچ ادعایی ندارد و تنها چیزی را که در لحظه به آن می اندیشد با زبانی ساده می نویسد و بزرگ ترین دلخوشی اش این است که خداوند شنونده ی دلنوشته هایش است. اگر حرف هایم را شنیدید بدانید پاره ای از خاطراتم را با شما گفته ام و برایم عزیز است قلبی که مرا درک می کند و چشمانی که منت میگذارند بر من و نوشته هایم را می خوانندگل تقدیم شما



♥ یادداشت ثابت - جمعه 98/2/21 ساعت 3:58 صبح توسط ژوان نظر

فصل هفتم: دلتنگی و لبخند

به نام خدا
وقتی خواستم از دلتنگی بنویسم دیدم تموم برگ های دفترم پر بود از دلتنگی های گاه و بیگاه. برای یادآوری درد دلتنگی نیازی نبود فکر کنم. دیگه تابستون شده بود هوا خیلی گرم بود. کارای زیادی واسه انجام دادن داشتم که اگر مجبور به انجامشون نبودم شاید مثل یه مجسمه غمگین یه گوشه خاک میخوردم. با خیالت خوش بودم دلتنگت میشدم اما باز حالم خوب میشد دوباره میخندیدم به خودم افتخار میکردم که همیچین حس قشنگی تو وجودم دارم. اینکه میون تموم انسان ها چشمات فقط بخواد یکی رو ببینه حس خوبی داشت. درست قبل دیدن تو از خدا خواستم که کسی باشه که تموم احساسات عاشقانه م برای اون باشه و مهم تر از همش اینکه این احساسات تا همیشه باشه بعدش تا به خودم اومدم دیدم به تو احساس دارم یک احساس خیلی متفاوت، خاص، عجیب، پاک و حس میکردم همیشگی. یعنی ممکن بود به جای تو کسی دیگه باشه؟نمی تونستم بفهمم من تو رو انتخاب کردم؟ یا خدا تو رو فرستاد؟ اما اینو خوب میدونستم که عاشقت شده بودم. در انتظار دیدن دوباره ت بودم. شرایط زندگیم کم کم داشت سخت تر میشد و فشار دلتنگی برای تو زیادتر اما باز بعد گریه میتونستم بخندم.

دلتنگی



♥ سه شنبه 98/5/15 ساعت 3:31 صبح توسط ژوان نظر

فصل ششم: ماهیت عشق

شاید ما از کسانی بیشتر انتظار داریم که خودمون دوستشون داریم تا ازکسانی که ما رو دوست دارن برای همین از زندگیمون راضی نیستیم و احساس می کنیم آدما با ما بد تا می کنند.  از حقیقتی که آشکار شده بود از اینکه باورهام نابود شده بود ناراحت بودم اما حتی نمی تونستم بهش بگم دلمو شکستی چون حق نداشتم . شبام تاریک بود و روزام ابری حال دلمم خراب بجای تموم لبخندهایی که عشقش رو لبم آورد اشک تو چشمام اومد. این عشق قرار بود پاک ترین عشق باشه.  بازم براش نوشتم: خواستم فراموشت کنم حس میکردم راحت میشه کسی رو که قبولش ندارم از زندگیم پاک کنم اما ...... تو، تو تاریک ترین بخش زندگیم مثل نور بودی برام . چطور میتونم نگاه مهربونت رو که آرامش قلب بی قرارم بود فراموش کنم. وقتی خدا با همه عظمتش از خطای ما میگذره چرا ما نباید از خطای همدیگه گذشت کنیم. کسی که من نمی تونستم ببخشمش توی گذشته بود اما خب آدما عوض میشن گاهی بد میشن گاهی خوب میشن حس میکردم توی الآن با توی گذشته فرق داره عشقم به تو بیشتر از نفرتم نسبت بهت بود پس شروع کردم به دعا کردن برات که اگر اشتباه می کنم و تو همون آدم گذشته ای خدا راه درست رو نشونت بده. وقتی از عشق به نفرت میرسی و از نفرت باز به عشق اون موقع ست که ماهیت عشق واقعی رو درک میکنی.

ماهیت عشق



♥ یکشنبه 98/4/9 ساعت 4:39 صبح توسط ژوان نظر

فصل پنجم: سقوط

هر فصلی مثل خودش باشه قشنگه. برای من عاشقی مثل بهار بود. زمستون رو دوست دارم اما وقتی بهارم زمستون شد شکستم. خسته شدم، داغون شدم و  روحم پژمرد. لبخند رو لبام محو شد و اشک تو چشمام جمع شد. تو بهار من بودی دلخوشی من بودی اما یه لحظه طول کشید که حس کنم دیگه نمیشناسمت. تو خودتت رو از تو رویاهام ازم گرفتی. تو بال پروازم بودی بال پروازم رو ازم گرفتی. من سقوط کردم.  

تو بال پروازم بودی بال پروازم رو ازم گرفتی

 



♥ جمعه 98/3/24 ساعت 3:22 صبح توسط ژوان نظر

فصل چهارم: رویا یا واقعیت

باید انتخاب میکردم که تو رویا زندگی کنم یا واقعیت. انتخاب کردم. واقعیت بنظرم انتخاب مناسبی بود. تو واقعیت خیلی چیزا داشتم اما این عشق رو فقط تو رویا می تونستم داشته باشم. پس واقعیت رو انتخاب کردم که میگفت تو رویا تو میتونی این عشق رو داشته باشی. نمی خواستم از دستش بدم. نه، میخواستم حفظش کنم. باهاش میخندیدم، گریه میکردم، می نشستم و راه میرفتم. باهاش زندگی میکردم. تو عالم خودم شاد بودم. بنظرم بیشتر انسان های شاد رویاپردازهای خوبی هستن . بهش نمیگفتم اما براش می نوشتم:
وقتی نگات میکنم انگار خودمو میبینم. تو تکه ای از روح منی از خاطر منی تو زیباترین تصویر قلبمی تو پاک ترین حسی هستی که خدا بهم داد. نگاهت از هر آرزویی خواستنی تره. واقعیت نداره که دلتنگت نشم.
تو غریبه ای هستی که از جونم عزیزتری
تو از خون من نیستی اما انگار رگ های ما به هم خون میدن 



♥ یکشنبه 98/2/29 ساعت 3:26 صبح توسط ژوان نظر
   1   2      >